تمامی مسائل
مدیریتی مطرح از ابتدای تاریخ بشر تا سال ۱۸۸۰ در این قسمت
طبقهبندی میشود. مسائلی نظیر سیستمهای اداری و مدیریتی سومریها، مصریها، ایرانیان باستان و مواردی
نظیر ساخت اهرام ثلاثه مصر و ساخت دیوار چین در این حوزه طبقهبندی
میشود.
مکتب کلاسیک
این نظریهها از
سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ شروع شدند و به ۳
دسته کلی تقسیم میشوند:
1.
مکتب مدیریت علمی فردریک تیلور
2.
مکتب مدیریت اداری (اصولگرایان) هنری فایول
3.
نظریه بروکراسی آرمانی ماکس وبر
محوریت بحث نظریههای
مدیریت کلاسیک دستیابی به حداکثر کارایی در سازمان است. کلاسیکها به سازمان رسمی
توجه داشتند و وجود سازمان غیررسمی را مضر میدانستند. دیدگاههای کلاسیک شامل
نگرشی صرفاً مکانیکی به سازمان و افراد بوده است. کلاسیکها انسان را همردیف با
سایر عناصر تولید میدانستند و برایش هویت مستقل قائل نبودند.
مکتب نئوکلاسیک (روابط انسانی)
در سال ۱۹۲۰
تا ۱۹۵۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد،
برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را
درباره چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل
و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که
بعدها به مطالعات هاثورن مشهور
شد. نئوکلاسیکها بر
جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت
باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر
از متغیرهای فیزیکی میدانستند. عمده
فعالیتهایی که در این دوره انجام شد، به دو دسته زیر تقسیم میشود:
·
مطالعات هاثورن
·
نگرش رفتاری
(مدیریت) که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار
برقرار میکنند، میتوانند به بهرهوری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی
مرحلهای را ایجاد کرد که تکامل یافته آن امروز بهعنوان رشته رفتار سازمانی،
یعنی مطالعه افراد و گروهها در سازمان مطرح است.
مکتب سیستمهای اجتماعی
نگرش سیستمی، که
تقریباً از دهه ۱۹۵۰ (میلادی) در مدیریت مرسوم شد. طرفداران این
نظریه معتقدند نگرش سیستمی بهترین طریق برای وحدت بخشیدن به مفاهیم و نظریههای
مدیریت و دستیابی به نظریهای جامع است. مکتب سیستمهای اجتماعی باعث شد که مطالعه
مسائل سازمانها به صورت چند بعدی شود و نیز باعث پیدایش و تکامل تئوری سیستمها
شد.
مکتب اقتضایی
مکتب اقتضایی
(رهیافت اقتضایی)(۱۹۶۰ تاکنون) این
مکتب با عناوین دیگری چون موقعیتگرایی، محیطگرایی و شرایطگرایی آمده است. این
مکتب که بیشتر طرز فکری درباره سازمان، مدیریت و پدیدههاست، به این موضوع اشاره
دارد که در شرایط گوناگون و بسته به اقتضائات زمانی، مکانی و موقعیتی است که میتوان
درباره موضوعی اظهار نظر کرد. به عبارتی، در حالیکه اندیشمندان مکاتب کلاسیک و
نئوکلاسیک به اصول جهانشمول و همیشگی باور داشتند و راهکارهای ارائهشده توسط
خودشان را برای همه شرایط مناسب میدانستند، در مکتب اقتضائی چیزی به نام بهترین
وجود ندارد. بلکه این اقتضائات است که نشان میدهد در «آن مورد خاص» چه چیز بهترین
است. برای مثال، در حالیکه در بعضی از شرایط مدیریت مکانیکی برای سازمان راهگشا و
مفید است، ممکن است با تغییر شرایط به سبک دیگری از مدیریت (مدیریت ارگانیک)
احتیاج باشد.
مکتب نوگرایی
در مطالعات
مدیریت امروز بسیاری از نظریهها از ترکیب تئوریهای کلاسیکها و نئوکلاسیکها شکل
گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیمگیریهای علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیمگیری
تأکید دارند. گروه نظریهپردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان
صحبت میکنند و جای اصولگرایان را کسانی گرفتهاند که معتقدند قبل از آنکه بتوان
به اصولی پایبند شد لازم است مدیران زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را میتوان به دستههای زیر
تقسیم کرد:
·
نگرش کمی مدیریت،
که هدفش کاربرد روش علمی برای حل مسائل فنی در سطح وسیع است. مدیریت کمی سه شاخه اصلی دارد: علم مدیریت یا تحقیق در عملیات، مدیریت عملیاتی وسیستمهای
اطلاعاتی مدیریت
·
نگرش اقتضایی. اساس این نگرش که
به آن نگرش موقعیتی نیز گفته میشود بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای
همه موقعیتها بهعنوان بهترین راه وجود ندارد. وظیفه مدیر این است که تعیین کند
چه روشی، در چه موقعیت خاصی، تحت چه شرایط ویژهای و در چه زمان بخصوصی بهترین
زمینه را برای نیل به اهداف مدیریت فراهم میکند.
·
جنبش جدید روابط
انسانی. در طول بیست سال گذشته نظریههای دیگری در مدیریت معاصر با نگرش روابط
انسانی پدید آمده است که از این قبیل نظریهها میتوان به نظریه زد اشاره کرد.
پیتر دراکر،
وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری میداند. در عین
حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل میدانند. برخی
از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کردهاند و برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن
نمودهاند.
برنامهریزی
برنامهریزی یا
طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف
متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
·
تعیین هدف، یافتن
و ساختن راه وصول به آن،
·
تصمیمگیری در
مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد،
·
تجسم و طراحی وضعیت
مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند،
·
طراحی عملیاتی که
شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوهای که از پیش تعریف شده، تغییر بدهد.
·
در گزینش و تعیین
هدف، مدیر باید امکانپذیر بودن و قابل قبول بودن آنها را از نظر
مدیران و کارکنان، مورد توجه قرار دهد.
سازماندهی
سازماندهی
فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنان،
به منظور کسب اهداف صورت میگیرد.
در رابطه با
سازماندهی، مدیر باید هم ساختار سازمان را متناسب با اهداف و منابع سازمان ایجاد
نماید(طراحی سازمان)
و
هم به دنبال فراهم نمودن افراد مناسب برای ساختار تعیین شده(تأمین منابع)باشد.
انگیزش
رهبری یا هدایت
یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف
سازمان.
ارزیابی
کنترل، تلاش
منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسه اجزای واقعی با
استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها
بر روند اجرایی که در بر گیرنده حداکثر کارایی است.
مدیریت در سازمانهای
بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است:
1.
مدیریت عملیاتی
(سرپرستی)
2.
مدیریت میانی
3.
مدیریت عالی
مدیریت عملیاتی
برنامه عملیاتی
نوعی برنامه تفصیلی و کوتاهمدت
است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن
مراجعه مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان میباشد. مدیران رده عملیاتی
بیشتر وقتشان را با زیردستان، مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با
مافوقها یا خارج از سازمان میگذرانند.
مدیریت میانی
مدیران میانی به
طور مستقیم به مدیران رده بالا گزارش میدهند. کارشان مدیریت بر سرپرستان است و
نقش حلقه واسط را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند. بیشتر وقت
مدیران میانی به تحلیل دادهها، آماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری، تبدیل تصمیمهای
مدیریت به پروژههای معین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی
اختصاص مییابد. مدیران میانی برنامه ریزیهای
میان مدت نموده و برای اظهارنظر مدیریت عالی، برنامههای جامع و بلندمدت آماده مینمایند.
مدیریت عالی
استراتژیها و
خطمشیهای سازمانی توسط رئیس سازمان، مدیر کل و معاونین تدوین میگردند. مدیری که
در نقشهای عملیاتی و میانی بوده میتواند به مدیریت عالی راه یابد. بخش اعظم کار
مدیران عالی از نظر پویایی و مشغله نظیر کار مدیران عملیاتی میباشد. تصمیمات استراتژیک، جامع و بلندمدت دراین سطح
انجام میگیرد.
منبع ویکی پدیا